بوریچه مون

اولین خنده بلند و قهقه ات قربونت بشه حدیث

دیشب اولین قهقهه  بچه گانه و بلندت رو زدی مامانیت گفتن قربون خودت و مامانت شم ........................واااااااااااااااااای که من دورم....نشنیدم....فدای خنده هات.....الهی خالت دور وجودت بگرده
4 اسفند 1392

یازده آبان زیباترین زیباترین زیبا ترین زیباترین روز زندگی من و آجی و مامان و بابا و ...و ما

سلام امید قلب خاله.تمام آرزوی من ........شما صبح روز یازده آبان ساعت ده و چند دقیقه پا به جهان گذاشتی .....فدای قدمت....من فقط اشکهام میومد...مامانیت هنوز بی هوش بود که شما اومدی به دنیا فدای خودت و مامانــــــــــــــــــــــــــــت.من فک میکردم با هم میاید بیرون از اتاق.واقعا تجربه نداشتم.وقتی گفتن بچه ی شماست من فقط اشکهام میومد.....................زیباااااترینم...واقعا زیییـــــــــــــــــــــــــبــــــا بودی بخدا....خیلی ناز...........سرخ و سفید........لبات انگار رژ داشتن قرمز قرمز......قربون لب و دهنت شم .........امیدوارم خودت خاله بشی تا بدونی من چه حسی بهت دارم قربون همه چیزت ......................انقدر خدا رو شکر انقـــــــ...
4 اسفند 1392

دیر کردم خحاله فداااااااااااااااااااااااااات ببخش منو

سلام همه ی آرزوووووووووووووووووم.خیلی حرف دارم واست الیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنـــــــــــــــــــــــــــــا جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون ما شدی ..............خوش اومدی فدااااااااااااااااات ...
4 اسفند 1392

بوریچه خاله داره عقد میکنه

زندگییییییییییم سلاااام الان شما ازم دورین.واسه خاله خواستگار اومده. میخوان زودتر محرمیت بخونن. خیلییییییییییی عجلـــــــــــه دارن   ولی شما و مامانی و بابایی نیستین اینجا. انقــــــــــــــــــــــــــــد خوب بود رفتیم آزمایش دادیم .خجالت کشیدم. مهم ترین مرحله زندگیم .ولی شما ازم دورین .دلم میخواد تو و مامانی الان کنارم بودین . تمام هستیم مامانته .بخاطر جگرگوشمون(یعنی شما) سفر کردن و اومدن به اینجا براش خوب نیست.همیشه مامانی رو مواظبش باش بشرای خاله.قبلا میگفت منو خیلی دوس داره.حالا خودش میگه از بوریچه مهمتر توی زندگیم وجود نداره.فک کنم مامانی اینجوری بیاد عقد من خاله دوسش داشته باش همیــــــــــــــــــــ...
23 شهريور 1392

سفر نصفه کاره

زندگییییییی خاله  مامانی الان پشت خطه .امروز به خاطر خاله حدیث زحمت کشیدین اومدین تا قم وبرگشتین یعنی نشد که بقیه راهو بیاید. من زنگ زدم ببینم ماشین سوار شدین بیاین اینجا؟مامان بوری گفت با ماشین خودمون راحت نیستم توی دست اندازها.با اتوبوس راحت ترم که یهو صدای مامان بوری رو با بغضش شنیدم.انفکتوس کردم  از ترس.گفت الان چادر ملی پهن کردم کنار جاده دراز شدم منتظرم بریم بیمارستان .منو میگی خاله؟وای که چی کشیدم به مادرجونت گفتم انقد دعا خوندیم انقـــــــــــــــــد از خدا و اماما خواستیم هر دوتون سالم باشید و خطر  بره.زنگ زدم مامانی بوری گفت داریم بر میگردیم خونه .بیمارستان رفتن و برگشتن بعد دوباره توی جاده بودن بد ب...
23 شهريور 1392

ای همه امیـــــــــــــــــــــــــد خاله الان کیلومترها ازم دوری

سلااااااااااااام همکسم امشب بعد از کلی موفق شدم برا کوچولوی آجیم(شما) وبلاگ درست کنم       همین الان دالم با مامان جونیت میحرفم همش میگم بوریچمون لگد زده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این گوشیه مامانی هم که باتریش خرابه و همش باید به شارژر وصل باشه تلش خاموش شد زندگیه خاله عاشقانه میخوامت ...
23 شهريور 1392

من کی به دنیا میام؟؟؟؟؟؟؟

زندگی خاله دکتر گفته 8 آبان ایشالا شما به دنیا میای.دقیق ترشو تا چند روز دیگه مینویسم ایشالا.دلم برات یذره شده نفسم.هدیه ی زیبای خداونــــــــــــــــــــــــــــــد به ما تو هستی قشنگم ...
23 شهريور 1392