بوریچه مون

سفر نصفه کاره

زندگییییییی خاله  مامانی الان پشت خطه .امروز به خاطر خاله حدیث زحمت کشیدین اومدین تا قم وبرگشتین یعنی نشد که بقیه راهو بیاید. من زنگ زدم ببینم ماشین سوار شدین بیاین اینجا؟مامان بوری گفت با ماشین خودمون راحت نیستم توی دست اندازها.با اتوبوس راحت ترم که یهو صدای مامان بوری رو با بغضش شنیدم.انفکتوس کردم  از ترس.گفت الان چادر ملی پهن کردم کنار جاده دراز شدم منتظرم بریم بیمارستان .منو میگی خاله؟وای که چی کشیدم به مادرجونت گفتم انقد دعا خوندیم انقـــــــــــــــــد از خدا و اماما خواستیم هر دوتون سالم باشید و خطر  بره.زنگ زدم مامانی بوری گفت داریم بر میگردیم خونه .بیمارستان رفتن و برگشتن بعد دوباره توی جاده بودن بد ب...
23 شهريور 1392

ای همه امیـــــــــــــــــــــــــد خاله الان کیلومترها ازم دوری

سلااااااااااااام همکسم امشب بعد از کلی موفق شدم برا کوچولوی آجیم(شما) وبلاگ درست کنم       همین الان دالم با مامان جونیت میحرفم همش میگم بوریچمون لگد زده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این گوشیه مامانی هم که باتریش خرابه و همش باید به شارژر وصل باشه تلش خاموش شد زندگیه خاله عاشقانه میخوامت ...
23 شهريور 1392

من کی به دنیا میام؟؟؟؟؟؟؟

زندگی خاله دکتر گفته 8 آبان ایشالا شما به دنیا میای.دقیق ترشو تا چند روز دیگه مینویسم ایشالا.دلم برات یذره شده نفسم.هدیه ی زیبای خداونــــــــــــــــــــــــــــــد به ما تو هستی قشنگم ...
23 شهريور 1392