در انتظار الینا
عشق من.الان ایشالا تو راهی.داری میای خونه ما.پیش خاله.اقاجون.و مادرجون.خرسی.قشنگه.و بکتاش(عروسکها) قربونت بشه حدیثی.دل م رفته.با داداشی.قربونت بشم.آخه فردا شب عروشی مریم عمو مادرجون هست.خوش امدید. زنگ زدم تو راه بابا کنار زده بود بخوابه.مامانی میگفت چون کنار جادست یکم میترسی.میگی بریم خونمون.اینجا کجاست. امروز مامان خیلی از شیطونیات گفت.اینکه مامان تا میخواد غذا درست کنه شما بلند بکن ببینم.مامان بلندت میکنه.با وجود دادشی .شیکم مامانی . بغلت میکنه. دوباره دوباره میگی بلندم کن منم ببینم.مامان تابه که سیب زمینی سرخ میکرده توش میاره پایین میگه مامان اینه .ولی باز تا میره رو گاز میگی منم ببینم.قابلمه خواستی غذا در...
نویسنده :
مامان بوری و خاله ادیث
0:13