اب بدم بهت؟
زندگیه خاله.قربووووووووووووووون حافظه ات.امروز مامانی زنگ زد گفت ببین یه کاری میکنی حواسش پرت شه از یه چیزی.گفتم چی؟گفت زندگیم میره پیبش دستگیره کتابخونه لیوان میگیره میگه آب بریزم برات؟من کوچولو بودم از این آب میخوردم.وااااااااااااای دلم ضعف رفت.مامانیت میگفت بی شباهتم نیست.ولی خودش بنظرش این شبیه آبسردکن بیرونه. همش لیوان میبره م یگه آب بدم بهت؟ وای خاله.دلم ضعف میره.نمیتونم بگم چقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر لذت داره شنیدن این کارات.ماشالا.زندگیم کوچولوی من.ماشالا به هوشت.کوچولوی یک سال و نه ماهه.زندگیم .باقرالعلوم نگهدارت. ...
نویسنده :
مامان بوری و خاله ادیث
14:25