بوریچه مون

اب بدم بهت؟

زندگیه خاله.قربووووووووووووووون حافظه ات.امروز مامانی زنگ زد گفت ببین یه کاری میکنی حواسش پرت شه از یه چیزی.گفتم چی؟گفت زندگیم میره پیبش دستگیره کتابخونه لیوان میگیره میگه آب بریزم برات؟من کوچولو بودم از این آب میخوردم.وااااااااااااای دلم ضعف رفت.مامانیت میگفت بی شباهتم نیست.ولی خودش بنظرش این شبیه آبسردکن بیرونه. همش لیوان میبره م یگه آب بدم بهت؟ وای خاله.دلم ضعف میره.نمیتونم بگم چقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر لذت داره شنیدن این کارات.ماشالا.زندگیم کوچولوی من.ماشالا به هوشت.کوچولوی یک سال و نه ماهه.زندگیم .باقرالعلوم نگهدارت. ...
15 شهريور 1394

عسل من نفس من عشق من الینا

زندگیه حدیث.خیلی وقته خونه نیومدم.از وقتی شما رفتین.کلی باهام حرف زدی با تلفن.قربون لب و دهنت.صداتو ضبط کردم.الان دوازدهم شهریور 94 هست.ووشما ماشالا ماشالا کاملا زیبا حرف میزنی.جمله بندی کامل.قبلا میگفتی: بفف(بفرما ) بفف اتاق(ببرم اتاق) زندگیبم نمکم عشق خاله.الان جمله کامل میگی: الو سلام عزیزم.سلامتی؟سلامت باشی بهم میگی نمک زندگی....شکر زندگی.من خورشت سبزی خوردم.پسته خوردم.یبار مامان  داد زده.بابا به مامانت گفته داد نزن پنچره بازه.بعد شما هر وقت مامان داد میزنه میگفتی داد نزن پنجره باز میشه!انقد براشون (مامان و بابا) جالب بوده که تکرار کردی. الان داریم با مامانت حرف میزنیم.میگه دم دهن شکلاتی دستتو میزنی به فرمون یه ماشین ...
12 شهريور 1394

شیرین زبونی تمام زندگیم

تمام داروندار خاله ادیث.امروز زنگ زدم مامان جون گفتم از الینا بگو واسم: دوس دالی خودت از پله ها تنهایی بری بیای.میگی:بلو اونبل فیلم نقی(پایتخت) رو دوس دالی و می گی.نگی نگی.وقتی شروع میشه میگی نگی اومد برنامه خندوانه آی فیلم صدای جناب خان رو دوس داری میری پا تلوزیون بش میگی بخون بخون(سیاهه نارگیله....) چیکو چیکو داره برنامش.مامانی صداشو ضبط کرده.مامانی که میگه تلوزیون روشن کنم؟میگی چیکو چیکو. امروز به مامانی مثه معلم ورزش بد اخلاقا(فدای اخلاقت) با دست اشاره میکردی میگفتی پاشو پاشو.قربون صدات کاش میشد بشنوی وقتی مثه تو میگم پاشو.پاشو.معلومه صدات ماشالا جذابه.ایشالا باقرالعلوم نگهدارت باشه عشق من. ...
6 تير 1394

تلفنی با خاله حرف زدی وقتی هیشکی حواسش نبود

زندگی منی که حدیثو دوست داری بابایی به مامانی گفته نیگا کن دیدن شما خودت گوشی رو برداشتی میگفتی الو حدیثی عزیزم سلام خوبی ای قربووووووووووووووووووووووووووووووون حرفات ولی وقتی زنگ میزنم میگی اته اته(قطع) یا میگی خدافس و گوشیو میذاری دوس ندالی مامانی تلفنی حرف بزنه تا با من حرف میزنی میگی اته من میگم قطع نیست گوشیبو میذاری که مامانی مال خودت باشه میگی نه نه مامان ما ماااااااااااااان تا مامان میره دسشویی انقد گریه میکنی تا بیاد .گاهی مجبوره بذارت تو تشت ببرت با خودش خخخخ زندگیمی آب که میخوای اصلا صبر نمیکنی تا لیوان رو با آب داغ بشوره میگی لیوااااااان لیوان گریه .مامانی میگه صبر کن تا ...
31 خرداد 1394

مامان عصبانیه از شیرین شدنای شما خخخخخخ

سلام عزیز زندگانی خاله امروز مامان زنگ زد و کلی تعریف کرد چیکار کردی کلافه میگفت بهت میگم چی میکنه که نگید مگه چیکار کرده صبح پاشدی یه تسبیح ببزرگ آوردی به مامان گفتی دلال(یعنی درش بیار) هرکاری کرده شما کوتاه بیای نشده.گفته نمیشه باش دعا میکنن .در نمیاد آخرش درش آورده واست بعد مامان خواسته چایی دم کنه شما با اصرار خواستیش.کلا علاقه دارید چایی خشک رو بپاشین تو خونه فدا شیرین کاریات بعد کلی کلک سوار کرده آجیم بهت آبنبات رو داده بجای چایی خشک بعد گفتی سینی سینی بعد سینی رو بهت داده دونه تسبیح و آبنبات و چایی ریختی توش بعد همش حواس باهوشت جمع بوده که تا مامانی نیگا نکرد خالیشون کنی رو فرش.و بعد تا مامانی حواسش نبود خالیش...
31 خرداد 1394

اولین فیلم که دوسش داری

  عشق من الان شبکه سه یه سریال طنز داره.شمعدونی.کارگردان سروش صحت. شما شدیدا دوسش داری.اولا فقط هوشنگ رو میشناختی.الان سعید هم میگی.تا فیلم شروع میشه میگی هوشنگ.خخخخخخخخخخخخ.فدای حرفات.تازه یبار به بابایی ت هم گفتی هوششششششششششششششششنگ. یبار مامان بابا حواسشون نبود.شما برا اولین بار میگفتی هوشنگ.هوشنگ.باورشون نشد.فهمیدن منظورت اینه هوشنگ رو بگیر.شروع شده.قربون دهنت. اینا رو مامان میگه.من هر وقت میام خونه آقا جون برا عشقم یادگار مینویسم فدای تو و داداشت. مامان ​ ت میگه هرچی خدا بخواد سالم باشه.من که میگم داداشه.مامانت میگه دوتا دختر خوبه.خیلی دختر دوست داره.ایشالا سالم صالح زیبا باشه.اسم وبلاگ داداشت بوریچک هست.این ا...
26 خرداد 1394

نی نی مون گل دخمله؟قند عسله؟گگگگگگگگل پسره؟شهد و شکره؟

عزیززندگیم فروردین نود وجهارخیلیییییییی یهویی فهمیدیم مامان جون بارداره .هورااااااااا.مبارکهههههههههه الان ایشالا چهارماه بارداره مامان. شما میگی آجیه یا داداش؟ مامان ازت میپرسه الینا آجی یا داداش؟شما میگی آجی خیلیییییییییییییییییییی خوشحالم تولد مامان جونت من گل فرستادم واسه مامانیت .خواب بودین شما.بابا هم ماموریت بود.مامان جون و شما خیلی ترسیدین.مامان جون فک کرد دزده.دید یه آقای جوون گل تولد آورده.خیلی دعوام کرد.مامانت قول داد اگه داداش باشه بهم لگد بزنه.خواستم خوشحالش کنم ولی  بابات خیلی مهربون زنگ زد گفت نگران نباش.دستت درد نکنه.عیب نداره.ترسیده.فدای مامانت.خودت.آبجی ؟داداشت؟ ...
26 خرداد 1394