بوریچه مون

مرور خاطرات

مادر میگه یروز مگنت یخچال که سه تا گل هست رو برداشته بوده.آخه شما وقتی خیلی نی نی بود ی دیدیش و میخواستیشون.بعد که مادر یکی رو آورده بزنه به یخچال بعد از چند ماه شایدم بیشتر از یکسال پیش که دیده بودیش الله اکبر شما توی ذهنت بوده و گفتی هنوزم هست.(دوتا گل دیگه رو میگفتی) ...
13 شهريور 1395

دارم قصه میگم برات از راه دور

قصه ببیی و زرافه و ساسان(قورباغه) .خرسی .تمام دار و ندارم.عشقم.الان انقققققققدر دلم تنگه که دوس د ارم بیام یک ماه پیشتون هرلحظه ببینم بچگیه شیرین تو داداشی رو.تو عشق اول و آخر منی الینای خاله.وقتی اومدی عروسی امیر(پسرخاله اکرم)لحظه ای که اومدی توی باغ من داشتم میرقصیدم یهو مادر اومد گفت رضوان اومده.و من دیدم شما بغل مامانی داری گریه میکنی و اصلا حتی نیگامم نکردی .بعد رفتی نشستی توی ماشین پیش آقاجون .دوس نداشتی بیای توی جمع از بس که شلوغ بود و صدای دی جی بلند.و همه ابراز احساسات شدید میکردن بهت.حتی عروسی نمیومدی توی تالار.مرتضی میگفت الینا گفته وقتی میام که ارکس بره صدا نباشه.حتی وقت شام  که یه آهنگ زدن شما گفتی بگو نزنن.و عمو مرتضی میگف...
10 شهريور 1395

ماشالله به شیطونیای خواهرزاده ام

عزیز زندگیم.ماشاا... خیلیییییییییییییییی شیطونی میکنی.عاشقتم.مامان گاهی میخنده گاهی عشبانی میشهخ.آخه داداشی رو هم باید مواظبت کنه.وقتی اون خوابه خب شما کار داری و ممکنه بیدارش کنی .مامانی مثه مبسر کلاس همش میگه ساکت.الینا.الان داداشی بیدار میشه.امروز میگفت از قفسه های کمد کشیدی بالا.(از دیوار راست میری بالا.خخخخخخخخخخ خخخخ) میگفت کمد میفته سرمون.تا شما اومدی پایین.دیشب داشت مامانیت با حرف میزد.بابات صداش زد.گفت بیا الینا قرص انداخت تو ماشین.و شما خودت اومدی توضیح دادی.مامان گفت قرص تو چی انداختی؟گفتی ماشین ظرفشویی.فداااااااااااااات.مامان خندید.و گفت شیشه ها داداشی شسته و آماده تو ماشین بودن و شما دوباره قرص گذاشتی و روشنش کردی.و مامکان با ع...
12 تير 1395

لغت نامه ی الینا خرداد95

زندگی خاله تمامی ق ها رو گ میگی گطار گوری ولی کاملا بلدی بگی ق.مثلا میگی آقاجون. لکچال:یخچال قبلا  وقتی مثلا مامانی حامله بود به پشه کش میگفتی:پشه کشتی.الان میگی پشه کش. مامانی یادت داده وقتی میخوای با کسی دوست بشی سلام کنی.بگی اسم شما چیه.بگی میای باهم دست بدیم.حالا شما خاله  رو با تمام چیزها دوست میکنی.با خرس.با تنو دستمال کاغذی.با همه چیز.بعد صدای خرس عروسکت عمو نوروز و... همه روبجاش میگی تا با من دوست شن. ...
17 خرداد 1395

خاله فدای وجودت.

زندگی خاله الان رفتید از خونه آقاجون.انقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد گریه کردم.مامانیت که زنگ زد آروم شدم.خیلی جاتون پیداست.مخصوصا جای خودت.زندگی خاله انقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد به آب بازی علاقه داری و کللللل لباساتو خیس میکنی که هر روز باید دو سه بار لباساتو عوض کنیم.خیــــــــــــــــــــــــــــــــــس خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــس که میشی راضی میشی از آب بازی استعفا بدی.مثلا میگی میخوام دستمو بشورم.میخوام شیشه داداشیو بشورم.یا میگی بده من بشورم کلا هرچی که ببینی کسی داره میشوره.کمی لج میکنی زندگیم.و عصبانی میشی به خاطر سنت.یکم با داداشی لج میکنی و چیزاتو ب...
17 خرداد 1395

زندگیم ی تو بابا زندگی خودمی .اگه بشنوی میگی زندگی خرس

داروندارم سلام.چقد من گناه دارم که از عشقام دورم.امروز مامانی چنتا چیز جالب گفت مردم از خنده.میگه شما به گنبد مسجد میگی اذون.جالبتر اینکه در قندون که شیشه ای و گرده و قلممبست میگه مثه اذونه چراغ داره. امروز یکم مامانی رو خسته کردی بعد واسه اینکه دلشو بدست بیاری بهش گفتی: ببین رضوان فک کردم تو دماغت پروانه های سبز دارن بال میزنن. وای خدا.عاشقتم.بهت میگم تو زندگیمنی میگه نه خرس.میگی زندگی خرسم.کسوکار خرسم.بشدت به خرس و رنگ سبببببببببببببببببببببببببببزعلاقه مندی.جونم فدات.امروز گفتم داداشی زندگیکیه؟گفتی من.گفتم تو زندگیکی ای؟گفتی خرس. گفتم گوشیو بده مامان گفتی داره جا داداشیمو عوض میکنه. یادش بخیر اونروزی که خرسی رو...
18 ارديبهشت 1395

وجودم فدات

زندگی من سلام.چقققققققققققددددددددددددددر کیف داره باهات حرف زدن.شیطنت های بانمکت.خیلی خرسی هات رو دوس داری.بهت میگم تو زندگی منی؟میگی زندگی خرسیام.میگم کسوکار منی؟میگی نه کسوکار خرسی ام.جونم فدات.چقدر دلتنگتم.احتمالا تیر جشن عروسی خالته و میای پیشم ایشالا بزودی.
13 ارديبهشت 1395